۱۳۸۸ فروردین ۲۲, شنبه

قصه های من و کارشناسی ارشد



نوشته شده در دوشنبه چهاردهم خرداد 1386 ساعت 14:31 شماره پست: 19
از این که مدت های طولانیست، به روز نکردم عذر می خوام ولی امیدوارم که شرایط من قابل درک باشه چون دیگه چندان دل و دماغی برام نمومده و تمام وقتای اضافیم که باید صرف اموری مثه استراحت، تفریح، مطالعه و به روزرسانی وبلاگ بشه در حال به هدر رفتن برای پیگیری داستان کارشناسی ارشد شده و وقت هاییم که بیکارم، فارغ از تعداد ساعتاش به طرز دیوانه واری می خوابم و دوباره صبح فردا...
قصه به وضع خنده داری در اومده: تا روزی که نتایج کنکور نیومده و احتمال قبولی من با اون وضع درس خوندن چندان زیاد به نظر نمی رسید، کسی از مسئولین شک نداشت که مشکل ۳ واحد اضافه من قابل حله و هیچ مشکلی پیش نمیاد. همه مشکلات از روزی شروع شد که معلوم شد من به احتمال قوی ترم آینده می تونم دانشجوی هر یک از دانشکده های علوم اجتماعی یا مدیریت دانشگاه تهران باشم.

از این قصه که بگذریم باید گفت که انگار گرما همه چیز از جمله زمان را منبسط کرده و زمان هم دارد كش مي آيد. مثل این که هیچ اتفاقی قرار نیست بیافتد و هیچ صدایی قرار نیست بلند شود. روزنامه ها و سایت ها را که می خوانی پر است از حشویات. اصلاْ انگار خبرها همه تکراری شده است. هر روز تعداد زیادی از مردم عراق کشته می شوند، درگیری های پراکنده ای در افغانستان اتفاق می افتد، یک مقام ایرانی در مذاکره با دیپلمات های خارجی نسبت به حل مسالمت آمیز مسأله هسته اي ابراز اميدواري مي كند، يك مقام آمريكايي اعلام مي كند برنامه اي براي حمله به ايران وجود ندارد(كه اگر ندارد تكرار هر روزه آن ديگر چه معني مي دهد)، چندين فعال سياسي در دادگاه به حبس(احتمالاً تعليقي) محكوم مي شوند، تعدادي از دانشجويان(احتمالاً پلي تكنيكي) از تحصيل محروم مي شوند و دكتر نژاد(به قول بيگانگان) بر خلاف نظرات اكثر كارشناسان تصميمي انقلابي مي گيرد و مخالفان تصميم را وابسته بيگانگان، اراذل و اوباش و دارندگان مافياهاي اقتصادي و محكوم به شكست مي داند. شما هم به جاي اينكه هر روز پول و وقت عزيزتان را تلف كنيد و روزنامه بخريد و بخوانيد مي توانيد اين مطلب من را پرينت كرده و به ديوار اتاقتان بچسبانيد.
راستي يك سوال دارد اذيتم مي كند، اگر كسي مي داند بگويد و مشكل مهمي را در زندگي من حل كند:
ما صبح ها چرا از رختخواب بلند مي شويم؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر