۱۳۸۸ فروردین ۲۲, شنبه

قطعنامه!!!



امشب قطعنامه ۱۷۴۷ یا همون قطعنامه سوم با ۱۵ رأی موافق ناقابل دربرابر صفر رأی ممتنع و مخالف تصویب شد. باید به مسئولین نظام که موفق شدن این طوری اجماع جهانی به دس بیارن آفرین گفت. نمی دونم آخرین مسأله ای که کشورهای جهان اینطوری روش اتفاق نظر داشتن چی بوده. احمدی نژادم نهایتاً تصمیم کبرا رو گرفت و به جلسه نرفت تا دیگه از هاله و ماله و این حرفام خبری نباشه. نوشتن که مصدق موقعی که می خواس شخصاً به نیویورک بره و دادخواست ایران در مورد نفتو تو جلسه شورای امنیت مطرح کنه گفته بوده که اگه بی نتیجه از جلسه خارج بشه خودشو می کشه یا یه چیزی تو این مایه ها. کاش احمدی نژادم همین حرفو می زد و به جلسه میرفت! گرچه ایشون با شعارای انتخاباتیش و دیگر مسائل ثابت کرده که دیوار حاشا گاهی از برجهای دوقلوی مرحومم بلندتره. امشب سیمای جمهوری اسلامی مصاحبه یه شبکه فرانسوی رو با ایشون پخش می کرد و مجری تلویحاً داستان سخنرانیش تو امیرکبیرو پرسید. محمود خان هم با اعتماد به نفس فراوان همیشگی فرمودن که چون اصولاً دیدارهاشون بدون هیچ گونه تمهیدات امنیتی برگزار می شه و مراقبتی ازشون نمی شه در بین ۲۰۰۰ نفر ۱۰۰ تا مخالفم پیدا میشه! واقعاً خیلی دلم می خواد بدونم اگه سالنو با بسیجیای دانشگاه امام صادق پر نمی کردن چه اتفاقی می افتاد. بازم دم بچه های امیرکبیر گرم که هرجور بود با هر آرسن لوپن بازی یه تعداد رفتن تو سالن و ....
راستی تو یه بخش از مصاحبه دکتر به خودشون اشاره کردن و فرمودن: این زبان ملت ایران است. این منو یاد یه داستانی درباره رضاخان که طرفداراش بهش پدر ملت ایران میگفتن و شعری از میرزاده عشقی انداخت که اول نوشتمش و بعد به دلیل عدم جرأت و اینکه این قراره یه وبلاگ مشترک باشه پاکش کردم. هر کی قضیه رو نشنیده و می خواد بدونه شخصاً ازم بپرسه. تاچه پیش آید...

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر