۱۳۸۸ فروردین ۲۲, شنبه

دانشگاه هنر، ایلنا، هم میهن، دلارام علی و هنوز امیرکبیر



نوشته شده در چهارشنبه سیزدهم تیر 1386 ساعت 15:48 شماره پست: 24
سید مهدی شجاعی خاطره ای از یکی از رزمنده ها خاطره ای نقل می کند که به هر یک از اعضای بدنش که دست می زدند می گفت: بیت المقدس، والفجر مقدماتی و ... که این ها نام عملیات هایی بود که در آن ها ترکش خورده بود و تنش زخم برداشته بود و به این آدم می گفتند دایره المعارف جبهه.
حالا همه این مملکت دارد شبیه همین رزمنده مذکور می شود که به هر جایش که دست می گذاری دل پر دردی دارد و زخم مزدوران آزارش دهد. خاطرات اخیرمان را که مرور کنیم کمتر دانشگاهی هست که دانشجویانش مورد مهرورزی قرار نگرفته باشند.
از شریف بگویم که دوستانمان به داخل دانشگاه ریختند و تا توانستند زدند و آخر هم دانشگاه جواب خوبی به آن ها داد و برای مضروبین احکام انضباطی صادر کرد. از تهران بگویم که خرداد سال گذشته سنگ انصار حزب الله و نیروی انتظامی پور محمدی چه سر و دست هایی که نشکست و باز این دانشجویان بودند که از تحصیل محروم شدند. امیرکبیر که نقطه اوج فاجعه بود. به بهانه ای واهی به دانشگاه ریختند و دانشجو را از ساختمان به پایین پرت کردند و سرش را به دیوار کوبیند و عاقبت هم گرفتند و به زندانش انداختند و حالا فقط خدا می داند که در زندان بر او چه می گذرد.
مازندران شیراز لرستان علامه و بقیه دانشگاه ها هم که هر کدام قصه ای دارند که تن آدم را می لرزاند.
این آخری هم که دیگر واقعاً معرکه بود. کتک زدن و بازداشت کردن به جرم یک تجمع کاملاً صنفی و آن هم موقعی که با تضمین رئیس دانشگاه دارد از دانشگاه بیرون می آید. عصاره ی پستی آقایان را ببینید که حالا که می بینند دانشگاه ها تعطیل شده فیتیله ها را بالا کشیده اند و روغن را داغ تر کرده اند.



ستاره دار کردن دانشجویان هم که امسال به شیوه ای بسیار اثر بخش تر از سال های قبل به کار بسته شده و به حدود هفتاد نفر اصلاً کارنامه نداده اند.
این است و ضعیت دانشگاه.
از طرف دیگر ایلنا هم که در دو سال گذشته تنها خبرگزاری بود که تهدیدات و فحش های مهرورزانه و خیرخواهانه ساکتش نکرده بود حکم توقیف دادند و هم میهن را هم که بدجور خار چشم تمامیت خواه ها شده بود بستند.
دادگاه عدل و رأفت نظام هم شرم و حیا را با فعالین حقوق زنان کنار گذاشت و دوران صدور احکام تعلیقی را پایان یافته اعلام کرد.



دلارام علی به اتهام شرکت در تجمع روز بیست و دو خرداد هشتاد و پنج در ميدان هفت‌‏تير تهران به تحمل دو سال و ده ماه حبس تعزيري و ده ضربه شلاق محكوم شد و این شد برگ زرین دیگری در دفتر رنگارنگ ....
راستی صدور حکم شلاق برای فعالین زنان چه معنایی می تواند داشته باشد؟
آیا صبح نزدیک نیست؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر