۱۳۹۲ دی ۷, شنبه

برای سید مهدی موسوی و فاطمه اختصاری

آخرین پُستی که مهدی موسوی تحت عنوان "قاتلین خوش برخورد" قبل از بازداشت در وبلاگش نوشته بدجور اذیتم میکنه. همین چند ثانیه ای که با خانواده صحبت کرده و گفته "برام دعا کنید" علامت خیلی بدیه با شناختی که ازش داریم. تصورش سخت هم نیست. علاوه بر اتهامات سیاسی حتما به بهانه متفاوت بودن سبک زندگیش با سبک مورد پسند حکومت هم تحت فشاره و استفاده جمهوری اسلامی از این تکنیک برای شکستن مقاومت آدمها هم چیز تازه ای نیست. خلاصه که "ناتوانی این دستهای سیمانی" آدم رو خفه میکنه. این چند مصرع رو در تضمین آخرین غزلی پست مدرنی که در وبلاگش منتشر کرده نوشتم:

"صدای هق هق فریاد در گلوی" شما است
صدای ساکت انگشت، روی کیبردم
شما و فاطمه در مسلخید اما من
ز شرم خواندن این پُست آخری مُردم

نوشته ای که "چرا ساکتید آدم ها؟"
به جاش زیر پتو زار زار زار...
دوباره مهدی موعود ما به روی صلیب
صدای "جیغ فاطمه" می آید از اتاق کنار



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر