لازم نیست تحلیلگر قدرتمندی باشید تا شکست اشغالگران وال استریت در دستیابی به اهداف اعلام شدهشان را پیشبینی کنید. جنبشی که هیچ آلترناتیو مشخصی برای وضع موجود ندارد، چارهای جز شکست خوردن ندارد. کافی است نگاهی به بیانیه گروهی از سازماندهنگان این جنبش بیندازید( ترجمه بخشی از آن در یادداشت پیمان غلامی 1 و 2). چون حجم عظیمی از دیگر متون ادبی تولید شده توسط چپ جدید، این متن تنها بر مقاومت و مبارزه تاکید میکند و هیچ چشمانداز روشن و مشخصی از آینده ارائه نمیکند. مثلا در یکی از نقاط اوج و هیجان انگیز متن به این جمله بر می خورید:
We call for workers to not only strike, but seize their workplaces collectively, and to organize them democratically.
ضروری است کارگران نه تنها اعتصاب کنند بلکه محلِ کارشان را بهصورتِ جمعی به تصرفِ خویش درآورند و آنها را بهصورت دموکراتیک سازماندهی کنند.
بیایید برای یک لحظه تخیلمان را به کار ببریم و فرض کنیم کارگران اعتصاب کرده و محلهای کارشان را اشغال هم بکنند. آیا به راستی راهی برای اداره کارآمد و اثربخش محلهای کارشان دارند یا با به دست گرفتن و از کارانداختن آنها عملا مالکان، مدیران و خود آنها در درجه اول و دیگر استفاده کنندگان از کالاها و خدمات آنها در درجه دوم متضرر شده و در ظرف مدت بسیار کوتاهی دچار افت شدید کیفیت زندگی خواهند شد؟
در جای دیگری مینویسند:
a person is entitled to the sweat of their brows, that being talented at management should not entitle others to act like overseers and overlords
داشتنِ استعداد در مدیریت نباید به کسی اجازهی آن را دهد که همچون ناظران و اربابان با دیگران برخورد کند
آیا شما جز تئوریهای متعددی که سرمایه داری لیبرال در دهه های اخیر درباره ضرورت مشارکت کارکنان در مدیریت و درگیر کردن آنها در فرآیندهای مختلف سازمان از جمله تصمیمگیریها کلیدی پرورانده است ( برای مروری مختصر نگاه کنید به3 ) هیچ متن قابل اتکا، عینی و قابل اجرایی برای اداره دموکراتیک و در عین حال کارآمد محل کار که در عالم عمل نیز تجربه شده و پاسخگو بوده باشد تولید کرده اید؟ روند کلی روابط کار در دهههای اخیر همواره به سمت انسانی تر شدن و دموکراتیکتر شدن بوده است و این روند گرچه شاید در نگاه بسیاری از ما کند باشد اما پایانی برای آن متصور نیست و در آینده تا جایی که چشم کار میکند، جهان انسانی تر را جایی بیرون از سرمایه داری لیبرال نمیتوان یافت.
البته که "سرمایه داری واقعا موجود" سرشار از نابرابریهای به ناحق، رویههای غیرنادرست و تجاوزهای غریب به حق زندگی انسانی مردم است. من نه از وضع موجود بلکه نخست از روند مثبتی که سرمایه داری لیبرال به سوی انسانیتر شدن طی کرده و سپس از ظرفیتهای بیپایان این سیستم برای مشارکتیتر و دموکراتیکتر شدن دفاع میکنم.
دقیقا به همین دلیل است معتقدم ما لیبرالها نیز باید چون بسیاری از شخصیتهای کلیدی سرمایه داری امروز همچون بیل گیتس، وارن بوفت و باراک اوباما، تا زمانی که این اعتراضات شکل مدنی و مسالمت آمیز دارد با آن برخورد همدلانهای داشته باشیم. آنچه به سرمایهداری صدمه میزند رفتار خشونت آمیز پلیس است نه اعتراضات مسالمت آمیز مردمی که علیرغم شکست محتوم سازماندهنگانشان در رسیدن به اهداف اعلام شده، میتوانند پتانسیل عظیمی در انسانیتر شدن و دموکراتیکتر شدن نظام سرمایهداری باشند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر