۱۳۹۰ شهریور ۹, چهارشنبه

حتی کشت و کشتار!

بدون شرح:
رهبر جمهوری اسلامی طی سخنانی در خطبه های نماز عید فطر، با اشاره به انتخابات مجلس نهم اظهار عقیده کرد "در مقایسه‌ با انتخابات بعضى كشورهاى دنیا كه در آنها خباثتها، خیانتها، درگیرى‌ها، حتّى كشت و كشتار اتفاق مى‌افتد، بحمدالله این حوادث در كشور ما نیست، اما بالاخره یك چالشى است که نباید اجازه داد به امنیت ما صدمه وارد كند."

۱۳۹۰ مرداد ۳۰, یکشنبه

وقتی دیو بیرون میرود اما خبری از فرشته نیست


من هم مثل همه خوشحالم
بیشتر از خوشحال
اما نمیتوانم فراموش کنم که بازی برای مردم لیبی تازه از فردا صبح شروع میشود
بازی ای به مراتب دردناک تر، خطرناک تر و با شانس موفقیت کمتر
همیشه ویران کردن زشتی ساده تر از برساختن زیبایی است
کاش موفق شوند
کاش.....

۱۳۹۰ مرداد ۲۰, پنجشنبه

قورباغه‌هایی که سازمان مجاهدین خلق باید قورت دهد


واقعیت این است که هیچ سازمان مخالفی را به جرم اینکه در دوره ای مشی مسلحانه داشته و یا دست به اقدامات خرابکارانه و تروریستی میزده (مسلماً بین این سه مورد تفاوت هست و شوربختانه سازمان مجاهدین در هر سه مورد درگیر بوده است) نمی‌شود برای همیشه از عرصه فعالیت مسالمت‌آمیز برای دموکراسی طرد کرد. زیرا در این صورت باید کنگره ملی آفریقا (ANC) نیز به عنوان آلترناتیو اصلی دولت آپارتاید آفریقای جنوبی که از سال 1961 دارای شاخه نظامی"نیزه ملت" (MK) بوده و مسئولیت کشته شدن شهروندان و نیروهای مسلح این کشور را بر عهده داشته، حتی پس از کنار گذاشتن خشونت، به عنوان یک سازمان تروریستی شناخته می‌شد. سازمان مجاهدین خلق نیز از این قاعده مستثنی نیست.
می‌شود پرسید علی‌رغم اینکه سازمان مدعی است که از سال 2003 مشی مسلحانه را کنار گذاشته چرا همچنان در میان مخالفان حکومت ایران پذیرفته نمی‌شود و حتی احتمال خروج آن از فهرست سازمان‌های تروریستی آمریکا، این حجم از جنب و جوش و مخالفت را برمی‌انگیزاند. چه علائمی از تداوم رویه‌های گذشته در رفتار سازمان هست که مانع جذب و ادغام آن در اپوزیسیون ایران می‌شود؟ آیا راهی نیست که به جای آن که نیروی فعلان جنبش سبز و سازمان مذکور صرف یکدیگر شود هر دوی آن‌ها در کنار هم برای رسیدن به ایرانی دموکراتیک و آزاد تلاش کنند؟
سازمان برای پذیرفته شدن توسط جنبش سبز و دیگر گروه‌های مخالف نیازمند جراحی‌های دردناکی است. مشخص شده است که صرف ادعای کنار گذاشتن فعالیت‌های مسلحانه (از آن رو که ممکن است کاملاً تاکتیکی، اجباری و موقتی باشد) نمی‌تواند به وضعیت موجود پایان دهد بلکه لازم است تا سازمان برای شروع، قورباغه‌هایی را قورت دهد که بلیعدن آن‌ها برایش چندش‌آور اما اجتناب‌ناپذیر است.
نخستین و مهمترین گامی که باید برداشته شود تغییر شیوه اداره سازمان است. چگونه می‌توان ادعای سازمانی مبنی بر تبدیل شدن به یک اپوزیسیون دموکراتیک و معتقد به مبارزه مسالمت‌آمیز را پذیرفت که هنوز به صورت یک اردوگاه کلاسیک نظامی اداره می‌شود و در بسیاری از تصاویری که از تلویزیون رسمی آن پخش می‌شود افراد لباس نظامی بر تن دارند ؟
کسی نمی‌تواند به درستی قضاوت کند که اخباری که از شیوه اداره اشرف می‌رسد تا چه حد صحت دارد همانطور که شنیده‌های مربوط به کره شمالی را نیز نمی‌شود با قوت رد یا تأیید کرد. اصولاً این تردید درباره وضعیت تمامی جوامعی که جز مقامات رسمی آن کسی اجازه تماس با جهان خارج را ندارد و تنها رسانه‌های اداره شده توسط دولت یا هیأت اداره کننده اجازه ارائه تصویری عمومی از جامعه را دارند، وجود دارد.
نخست آنکه خود این امر خود نشانه روشنی از مدیریت همسان‌خواهانه و غیردموکراتیک اشرف است و دیگر آنکه حتی اگر بپذیریم که تنها بخشی از آنچه از زبان جان به‌دربردگان گریخته از اشرف شنیده می‌شود راست است، باید بر ادعای دموکراسی‌خواهی رهبران سازمان خندید و بر حال ساکنان اشرف گریست.
عمر اردوگاه اشرف خود به خود و بر اساس تحولات بین‌المللی به پایان رسیده است اما اگر رهبران سازمان همچنان بر بازتولید این اردوگاه در نقطه دیگری از جهان پای بفشرند، دیگر کمتر می‌توان بر نگه داشتن اجبای گروهی از اعضا (خواه از طریق اجبار فیزیکی و خواه از طریق فریب و قلب در بازنمایی واقعیت‌های جهان خارج) تردید کرد.
چگونه می‌توان به ادعای آزادی‌خواهی و باور به تکثر کسانی اعتنا کرد که با همفکران و هم‌مسلکان خود چنین می‌کنند؟ آیا نباید از مریم رجوی بپرسیم که اگر ادعا دارد در حکومت مورد نظر ایشان ایرانیان با باورها و سبک‌های زندگی بیشمار آزاد خواهند بود، چرا ابتدا اعضای سازمان را در انتخاب روش و مکان زندگی آزاد نمی‌گذارند؟ اعلام انحلال داوطلبانه اردوگاه اشرف و آزاد گذاشتن ساکنان در انتخاب مکان زندگی از طریق سازمان ملل متحد، اولین گام ضروری است.
گام ضروری بعدی، نفی علنی مشی مسلحانه و اعلام نهایی و بازگشت‌ناپذیر بودن تصمیم سازمان مبنی بر دست برداشتن از اقدامات تروریستی است. رهبری سازمان باید به مخالفان حق بدهد که در ادعای باورمندی سازمانی که پخش مارش‌ها و رژه‌های نظامی بخش مهمی از برنامه‌های تلویزیون رسمی آن است و همچنان با افتخار از عملیات فروغ جاویدان سخن می‌گوید، به مبارزه مسالمت آمیز شک کنند. تا زمانی که سازمان علناً و رسماً به نفی خشونت نپردازد، همچنان سناریو اصلی در ذهن دیگران این خواهد بود که کنار گذاشتن اسلحه برای سازمان تنها اقدامی اجباری و ناشی از فشارهای خارجی بوده و مجاهدین خلق هر زمان که فرصت یابد مجدداً مسلح شده و رویه‌های پیشین را پی خواهد گرفت.
گام نهایی نیز آن است که سازمان به طور شفاف از ادعای تنها "آلترناتیو دموکراتیک ایران" بودن دست بردارد و رسماً اعلام کند که نه خود و نه شورای ملی مقاومت که در واقع امروز تا حد زیادی نام دیگر همین سازمان است را تنها آلترناتیو دموکراتیک ایران نمی‌داند و می‌پذیرد که تنها می‌تواند بخشی از آینده سیاسی ایران باشد. فرآیند پذیرفته شدن سازمان مجاهدین خلق در میان مخالفان حکومت ایران تا زمان پایان یافتن این گفتمان انحصارطلبانه متوقف خواهد بود.
ممکن است گفته شود که با توجه به سابقه این سازمان، حتی برداشتن گام‌های دشوار فوق نمی‌تواند برای تغییر وضعیت کافی باشد اما شاید بتوان این گام‌ها را کمترین شروط ضروری برای آغاز تغییر دانست.