۱۳۹۰ تیر ۱۲, یکشنبه

یک راهبرد و یک راهکار برای "انتخابات" مجلس


انگیزش این نوشتار، نزدیک شدن به روزهای رویارویی بزرگی است که هم ممکن است تابوت جنبش سبز شود و هم می‌تواند سکوی پرش آن برای رسیدن به خواسته‌هایش باشد. شوربختانه اما این نزدیکی، گرمای گفتگو را در اردوگاه جنبش برنیانگیخته است. رقیب ولی سخت در کار چاره‌اندیشی است. این نوشته پیش و بیش از آنکه دفاع از راهبرد و راهکارهای ویژه‌ای باشد، گشایش گفتگو است تا بلکه گفتگوهای مداوم و فراوان، منجر به تدوین و پذیرش عمومی راهبردی منطقی برای تندرست گذشتن از گذرگاه “انتخابات”[1] شود. برای تدوین راهبردِ درستِ چنین نبردی، شاید گام نخستین واکاوی ذهنیت رقیب باشد. اقتدارگرایان که امروز در پی یکدست شدن حاکمیت، یکه‌تازان عرصه سیاست رسمی هستند، به گمان قوی در پی به کار بستن راهبردی خواهند بود که پیش از این نیز بارها به کاربسته و از آن کامیابی جسته‌اند.
راهبرد آن‌ها که شاید بتوان نام آن را راهبرد "واکسن‌سازی"[2] گذاشت، به دنبال بخش‌بندی مخالفان به دو گروهِ دارای حاصل‌جمع صفر نیروها است به نحوی که مشارکت‌کنندگان نیروی حقانیت‌زدای[3] تحریم‌کنندگان را خنثی کرده و تحریم‌کنندگان نیز مشارکت‌کنندگان را در دستیابی به سهم قابل‌قبولی از کیک “انتخابات” ناکام بگذارند.
بر اساس راهبرد واکسن‌سازی که حداقل در “انتخابات”‌های مجلس هفتم و هشتم با موفقیت به کار بسته شده، نباید برخوردی یکپارچه‌ساز با مخالفان داشت بلکه باید با به مشارکت فراخواندن و تزریق طیف‌ها و چهره‌های بی‌خطر و سازشکار که برای اکثریت بخش‌های ناراضی جامعه جذابیت ندارند به رگ‌های “انتخابات”، تنور آن را تا حدی گرم نگه داشت و ژست دموکراتیک گرفت. وجود تعدادی از این عناصر در یک مجلس فرمایشی که افسار آن به تمامی در دست است و می‌توان به گوشه چشمی آن را هار یا رام کرد، نه تنها خطری ندارد که خوراک خوبی برای راه انداختن نمایش‌های مردم‌فریبانه در روزهای ضرورت هم است. افرادی که برخی از آن‌ها اخیراً با خدمتکارِ رهبر خواندن اصلاح‌طلبان و تکرار اتهامات ناروای سرکوبگران علیه معترضین و میرحسن موسوی و مهدی کروبی، همراهان همواره و یاران دربند جنبش سبز، از هم‌اکنون دست خود را برای بالا رفتن از صحنه این بازی بی‌معنا بالا برده‌اند.
از سوی دیگر نباید گذاشت که حجم مشارکت مخالفان به حدی برسد که نمایش “انتخابات” را به یک انتخابات تقریباً واقعی بدل کند زیرا نتیجه آن یا همچون “انتخابات” مجلس ششم استخوانی در گلو خواهد بود و یا همچون “انتخابات” ریاست جمهوری دهم، ریختن آبرو. داستان‌هایی که هر دوی آن‌ها هنوز کابوس شبانه‌روزی اقتدارگرایان هستند. در پیش گرفتن و به سرانجام رساندن راهبرد واکسن‌سازی، امروز بیش از هر زمان دیگری برای نظام ضروری است زیرا با چیده شدن روزافزون بال احمدی‌نژادی‌ها، نه جایگزین موجه دیگری برای "بازیگر نقش مقابل" اقتدارگرایان رهبر-محور وجود دارد و نه در این زمان کوتاه می‌توان آن را پروراند. تجربه نشان داده است که ترتیب دادن “انتخابات” تک بازیگره نیز خط قرمز رهبری نظام است.
دیگر آنکه جایگاه ظاهری رهبری، هرگز به اندازه دوران پسا-انتخابات از "خداوندگاری بندگان برابر" به پدرخواندگی گروهی از بازیگران نشیب نیافته بوده است و برای بازسازی جایگاه پیشین، به واقعی جلوه کردن این نمایش نیاز دارد. تحریم یکپارچه و همه‌جانبه منتقدان وضع موجود و مشارکت حداقلی مردم برهم زننده چنین نمایشی است. اما راهبرد سبزها و اصلاح‌طلبان رادیکال در برابر چنین دامی چه باید باشد؟ از سویی در شرایط فعلی و با این حجم از سرکوب، زندانی بودن فعالان و دربند بودن همراهان، ردصلاحیت‌های گسترده احتمالی و امکان تکرار تقلب و وجود بی‌اعتمادی عمومی، امکان مشارکت مؤثر وجود ندارد و از سوی دیگر نواختن بر طبل تحریم، اگر رسا و همه‌گیر نباشد، افتادن در بازی نظام برای تداوم وضع موجود و در حاشیه نگاه داشتن مخالفان است.
نگارنده به عنوان یک ایده، راهبردی را پیشنهاد می‌کند که می‌توان نام آن را راهبرد "جرم بحرا نی" [4] خواند. اگر مخالفان پای را در یک کفش کنند که تنها در صورت آزادی تمامی زندانیان سیاسی و همراهان جنبش، حذف نظارت استصوابی و تأیید صلاحیت تمامی کاندیداهای اصلاح‌طلبان و مواردی از این دست در انتخابات شرکت می‌کنند، در واقع از پیش پاسخ خود را داده‌اند. این مطالبات حتی برای بخش‌های حکومتی‌تر اصلاح طلبان هم موجه جلوه نخواهد کرد و مانع از شرکت آن‌ها در “انتخابات” نخواهد شد و فرصتی نیز برای خروج از وضعیت نامطلوب فعلی و دستیابی به دستاوردهای عینی به دست نخواهد داد. مسیری که منجر به تحقق راهبرد اصول‌گرایان می‌شود. جرم بحرانی، راهبردی است بر این مبنا که در صورت گردن نهادن نظام به حداقل قابل قبولی از خواسته‌ها، سبزها و اصلاح‌طلبان با تمام توان در “انتخابات” شرکت کرده و مردم را به پای صندوق‌ها می‌خوانند و در غیر این صورت نه تنها “انتخابات” را تحریم می‌کنند، بلکه آنان که با پرچم اصلاح‌طلبی در “انتخابات” شرکت کنند را از تمامی جنبه‌ها طرد و بایکوت خواهند کرد. کاری که سبزها پیش از این نیز توان خود را در آن به خوبی نمایش گذاشته‌اند.
درباره چگونگی ترجمه این راهبرد به سامان منسجمی از راهکارها، سخن بسیار است اما آنچه با سنجش حوصله این نوشتار می‌توان نوشت، تعیین تاریخ مشخصی برای تصمیم‌گیری درباره رسیدن یا نرسیدن به این جرم بحرانی است. این تاریخ بی‌تردید باید پس از اعلام صلاحیت‌ها باشد. نهادی همچون شورای هماهنگی راه سبز امید، مسئول پرسش از نظر فعالان و گروه‌ها و همچنین برگزاری نظرسنجی‌هایی در فضای عمومی و صورت دادن مشاهداتی عینی از طریق شهروند-خبرنگاران از فضای عمومی شهروندان کشور شده و سپس با تشریح دقیق چگونگی استخراج تصمیم پایانی از این موارد، دیدگاه رسمی جنبش پیرامون تحریم یا مشارکت را اعلام می‌کند.
از آنجا که بعید است نظام تا سطح این جرم بحرانی به خواسته‌های جنبش گردن نهد، باید از پیش به راهکارهایی برای تحریم هرچه رساتر و یکپارچه‌تر “انتخابات”، در چنان صورتی اندیشید. یکی از این راهکارها، اعلام راهپیمایی سراسری در تمام کشور برای روز جمعه “انتخابات” است. جنبش سبز نشان داده است که در تعدای از مهمترین کلان‌شهرها توان به خیابان آمدن و در بسیاری از دیگر شهرها توان به خیابان آوردن نیروهای سرکوبگر طرف مقابل را دارد. انجام کنش اعتراضی و خیابانی در روزهای انتخابات، ایده جدیدی نیست و شاید بتوان تبار آن را به جنبش حق رأی سیاهان در آمریکا رساند. سیاهپوستان در روزهای انتخابات عمومی در آمریکا، با آن که حق رأی نداشتند، به طور گسترده در اطراف صندوق‌های رأی حاضر می‌شدند تا ستمی که به آنان می‌شد را به دولت و دیگر شهروندان یادآوری کنند و از طرف دیگر، خلل حقانیت انتخاباتی که تنها گروهی از شهروندان اجازه مشارکت در آن را دارندنشان دهند. گرچه بر خلاف روش آن‌ها راهپیمایی روز جمعه به دلیل جلوگیری از اتهام‌زنی‌های نظام به جنبش، نباید در نزدیکی صندوق‌های رأی،که در خیابان‌های اصلی صورت پذیرد.
اشغال نظامی خیابان‌ها توسط سپاه و دیگر نهادهای سرکوبگر، حتی در صورت برگزار نشدن یا کمرنگ بودن راهپیمایی روز جمعه، درعمل باعث رسوایی برگزارکنندگان و مهمتر از آن بدنامی نامزدهای به اصطلاح اصلاح‌طلبی خواهد شد که چشم بر تضییع حقوق مردم و دیگر نامزدها ببندند و در چنان نمایش تاریکی شرکت کنند. امری که آگاهی پیشینی ازآن اکثر آن‌ها را مجبور به انصراف خواهد کرد.
این راهبرد و راهکارهای آن گرچه ممکن  است در کوتاه مدت منجر به دستیابی جنبش به خواسته‌هایش نشود اما حداقل از گسیختگی، ساختارزدایی و پریشانی آن جلوگیری کرده و به تندرست پریدن جنبش سبز از روی این دام تفرقه افکن کمک خواهد کرد.
باید همگان را به گفتگویی علنی پیرامون راهبردها و راهکارهای پیش روی جنبش سبز در “انتخابات” آتی فرا‌خواند زیرا درست لحظه بیرون کشیده شدن تصمیمات سیاسی از محافل و کشیده شدنشان به عرصه عمومی است که زمان زاده شدن سیاست مردمی است.



[1]  . دلیل در گیومه گذاشتن واژه انتخابات در برخی سطرها آن است که باور ندارم آنچه در این سال‌ها در ایران برگزار شده به واقع انتخابات بوده باشد و به نظر نیز نمی‌رسد که در آینده نزدیک این‌گونه شود.
[2]  . سران نظام مخالفان را میکرب می‌دانند و برآنند تا با ساختن واکسنی از مخالغان ضعیف و بی اثر، راه بر بیماری‌های مرگبار ببندند.
[3] . ترجمه وازه Legitimacy به مشروعیت بارها از سوی اقتدارگرایان مورد سوء استفاده قرار گرفته و به نظر می‌رسد واژه حقانیت در عین آنکه مناسبت تمام ندارد، معادل مناسبتری باشد.
[4]  .کمترین مقدار لازم جرم فیزیکی ماده سوختنی جهت سوختن، جرم بحرانی (Critical Mass) است.

۱۳۹۰ تیر ۱۰, جمعه

محاکمه ی محاکمه ی محاکمه باب

محاکمه ی محاکمه ی باب ؛ اکبر گنجی

به نظرم آقای گنجی عزیز دارد سرنا را از سرگشادش میزند
از یک لیبرال بعید است که برای دفاع از بهاییان متوسل به چنین روشی بشود. بحث اصلا درباره بر حق بودن یا نبودن باب و بابیان نیست که که ما بیاییم و مناظرات باب را تحلیل منطقی کنیم و تلاش کنیم تا ضعف استدلالهای مخالفان او در تکفیرش را آشکار کنیم. لیبرالیسم نگاه داشتن جامعه در حالت پیش از کشف حقیقت است و برای دفاع از حقوق بشری بهاییان که بدون تردید لازم و واجب هم هست، نیازی به این آسمان و ریسمانها نیست.
مشکل اصلی این مقاله آن است که نه پایبند به گفتمان درون دینی است و نه گفتمان برون دینی
.